دعوت شورای راه سبز امید به «پیاده‌روی سکوت» در ۲۵ بهمن

شورای هماهنگی راه سبز امید در اطلاعیه‌ای که روز دوشنبه، ۱۰ بهمن، منتشر شد از «تمامی همراهان جنبش سبز» ایران خواسته است روز ۲۵ بهمن‌ماه، دو هفته دیگر، در تهران و شهرستان‌ها در راهپیمایی سکوت شرکت کنند.

آن طور که در اعلامیه این تشکل آمده است، «پیاده‌روی سکوت» روز ۲۵ بهمن‌ماه از ساعت ۴ تا ۷ بعدازظهر در تهران در پیاده‌روهای خیابان‌های انقلاب و آزادی، حد فاصل میدان فردوسی و تقاطع نواب، برگزار خواهد شد.

این تشکل همچنین محل این راهپیمایی سکوت را در شهرستان‌ها خیابان اصلی هر شهر اعلام کرده، اما در عین حال آن را به تصمیم «فعالان محلی» واگذار کرده است.

شورای هماهنگی راه سبز امید مناسبت این «پیاده‌روی سکوت» را «سالگرد حضور خیابانی مردم به دعوت موسوی و کروبی و همچنین سالگرد آغاز زندان خانگی» این دو رهبر جنبش سبز ایران عنوان کرده است.

روز ۲۵ بهمن‌ماه سال ۱۳۸۹ به دعوت ميرحسين موسوی و مهدی کروبی تظاهراتی در تهران و چند شهر ديگر ايران در حمايت از قيام مردم مصر و تونس برگزار شد که در طی آن، به گفته مقامات انتظامی ايران، در تهران دو نفر کشته و ده‌ها نفر بازداشت شدند.

پس از این تظاهرات بود که حصر خانگی این دو رهبر جنبش سبز عملا آغاز شد، از میزان ارتباط آنان با جهان بیرون کاسته شد و اکنون نزدیک به یک سال است که آنها تنها چند بار توانسته‌اند با نزدیکان خود دیدار کنند.

در بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید هدف از راهپیمایی روز ۲۵ بهمن اعتراض به «حاکمیت دروغ و سرکوب، شرایط سخت زندگی، گرانی روزافزون نیازهای اولیه‌ و تنگناهای معیشتی، سلطه ناکارآمدی در اداره کشور، گسترش ناامنی، و فروپاشی ارزش‌های اخلاقی» عنوان شده است.

اردشیر امیرارجمند، مشاور سابق میرحسین موسوی و سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید، در گفت‌وگو با رادیوفردا در این باره گفت: «این مسائل باعث می‌شود ما تلاش کنیم تا وضعیت را تغییر دهیم، مردم را به صحنه بیاوریم تا حق تعیین سرنوشت آنها ملاک قرار گیرد و مردم بتوانند اعتراض خود را با روش مسالمت‌آمیز به گوش حکومت برسانند.»

آيا جنبش اشغال آمريکا هنوز زنده است؟

به رغم آنکه مراکز اجتماع شرکت کنندگان در جنبش اشغال آمريکا يکی پس از ديگری برچيده شد، معترضان شهر واشنگتن دی سی همچنان مقاومت نشان می دهند.
در مقطعی که به نظر می رسد افکار عمومی آمريکا مانند گذشته توجهی به جنبش اشغال ندارند، اما رويدادهايی پيش می آيد که نشانگر زنده بودن اين جنبش است. اين هفته در ارتباط با اين اعتراضات ۴۰۰ نفر در اوکلند کاليفرنيا و دهها نفر در شهر نيويورک، دستگير شدند.
اين جنبش در ابتدا از روز ۱۷ ام ماه سپتامبر گذشته در اعتراض به آنچه که نابرابری اجتماعی و اقتصادی ناميده می شود، آغاز شد.
معترضان در سرتاسر شهرهای آمريکا در ميادين عمومی تجمع کردند. از آن زمان تا کنون، به جز واشنگتن دی سی تقريباً همه اين ميادين تخليه شدند.
و آنچه در واشنگتن مانده آنقدر سر و صدا به پا کرد که بحث آن تا کنگره هم پيش رفت.
با وجوديکه سازمان پارکها تلاش می کند از ماده شماره ۱ قانون اساسی آمريکا در زمينه حفظ حقوق شهروندان حمايت کند، جمهوريخواهان و کميته اصلاحات دولت مرتب گاردهای سازمان پارکها را مؤاخذه می کنند که چرا به معترضان اجازه می هند شب در پارک بمانند.
ايسا، نماينده کنگره و سرپرست کميته اصلاحات دولت، می گويد: اگر لازم شود، تک تک آنها را از پارک بيرون خواهند کرد.
روز جمعه گذشته، سازمان پارکها به معترضان واشنگتن دی سی اخطار کرد که بايد از پارک خارج شوند. اين مسئله به تنشی که از پيش به خاطر دستگيری يک نفر پيش آمده بود، دامن زد.
به اينطريق اين جنبش بعد از يک دوره آرامش و انفعال، اين هفته دوباره جنجال به پا کرد. معترضان شهر واشنگتن دی سی از چهار ماه پيش در ميدان های «مک فيرسون» و «فريدوم پلازا» اردو زده اند.
سازمان پارکها اين هفته به آنها هشدار داد که اگر قوانين و مقررات را رعايت نکنند تا ظهر دوشنبه بازذلشت خواهند شد. اما با وجود اين تهديد معترضان می گويند دست از اعتراض برنخواهند داشت.
يکی از فعالان جنبش می گويد: ما سعی می کنيم تا وقتی بتوانيم اينجا بمانيم. می خواهيم به مردم بگوييم که ما هنوز اينجا هستيم. ما در شهرهای ديگر شاهد اين وضع بوديم، حتی اگر کمپ را از ما بگيرند، جلوی ما را نمی توانند بگيرند.
سخنگوی سازمان پارکها می گويد: قانون منع اردو زدن در پارکها به هر حال به اجرا در خواهد آمد، اما تاريخ آن هنوز مشخص نشده است.

بازرسان سازمان ملل متحد به دیدار از تهران پایان می دهند

بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی دیدار سه روزه از ایران را تکمیل کرده اند و تاکنون درباره برنامه اتمی بحث انگیز ایران نکته خاصی را مطرح نکرده اند.
خبرگزاری نیمه رسمی فارس روز سه شنبه مذاکرات بین مقامات ایران و تیم بازرسان را «سازنده» نامید و گفت دو طرف موافقت کردند به گفت و شنود ادامه دهند. این گزارش حاکی است زمان مذاکرات آینده تعیین شده است اما جزییاتی ارائه نمی دهد.
بازرسان ارشد آژانس بین المللی انرژی اتمی روز شنبه برای دیدارهایی با مقامات ایران و گفت و گو در باره این بدگمانی ها که برنامه غنی سازی اورانیوم جمهوری اسلامی برای ساختن تسلیحات اتمی طرح شده است به تهران رفتند. تهران بارها اتهام تلاش برای تولید سلاح اتمی را رد کرده است.
رسانه های ایران گزارش دادند تیم شش نفری آژانس از هیچ مرکز اتمی دیدن نکرد، و فقط در باره «مسائل تکنیکی و حقوقی بحث شد».
روز سه شنبه همچنین خبرگزاری دانشجویی ایسنا گفت برخی از دانشجویان تندرو ایران در برابر سازمان انرژی اتمی جمع شدند و به دیدار بازرسان اعتراض کردند.
روز دوشنبه، علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران گفت که در صورت تمایل بازرسان امکان تمدید زمان ماموریت آنان در ایران وجود دارد.
ایران همچنین در هفته های اخیر گفته است آماده است مذاکرات با قدرت های جهانی را ، که بیش از یک سال پیش قطع شد، از سر بگیرد.
اما رهبران تندرو ایران همچنین تهدید کرده اند که اگر تحریم ها از صدور نفت خام کشور جلوگیری کند، تنگه هرمز را خواهند بست.
واشنگتن گفته است چنین اقدامی را تحمل نخواهد کرد.

بالاگرفتن اختلافات شدید رهبری و احمدی نژاد درباره نابسامانی بازار ارز


جرس- به گزارش منابع خبری جرس از تهران در زمان تعطیلات آخر ماه صفر و رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام رضا (ع) آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به سنت همیشگی برای زیارت به مشهد مشرف شده بود. این ایام مصادف با اوج گیری شدید قیمت ارز در تهران شد. رهبر جمهوری اسلامی سفر زیارتیش را ناتمام گذاشت و سراسیمه به تهران بازگشت و محمود احمدی نژاد رئیس جمهور منصوب و سابقا معتمد خود را احضار می کند.

در این جلسه آقای خامنه ای بشدت احمدی نژاد را مورد انتقاد قرار می دهد و بسیار تند با وی برخورد می کند. مقام رهبری با عصبانیت به رئیس دولت می گوید: چرا برای کنترل بازار ارز کاری نمی کنید؟ چرا دولت اهمال می کند؟ چرا پیش بینی های لازم را نکردید؟ آیا فکر می کنید با این کارهایتان رهبری را زمین می زنید؟ و با این اهمالها و مسامحه کاریهای عمدی می خواهید خوش رقصی خودتان را جلو غربی ها و آمریکایی ها به نمایش بگذارید؟ اشتباه می کنید! رهبری بیدار است و با دقت ریز امور را زیر نظر دارد. با صراحت به شما تذکر می دهم و تذکرم را هم تکرار نخواهم کرد اگر بسرعت اقدام بازدارنده نکنید، شخصا با شما برخورد خواهم کرد.

بعد از این هشدار، دولت که تا آن زمان تماشاگر بود به اقداماتی دست زد. از جمله پیشنهاد افزایش نرخ سپرده ها از سوی رئیس کل بانک مرکزی که معطل گذاشته شده بود بلافاصله به تصویب رئیس دولت رسید و ارز تک نرخی دولتی تثبیت شد. مجلس که عملاً در رأس امور نیست و به وظیفه نظارتیش درست عمل نمی کند و در قبال پر تخلف ترین دولت تاریخ ایران فاقد اقتدار لازم است با تأخیری سوال برانگیز در این هفته وزیر اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی را مورد سوال قرار داد و بدون رسیدن به نتیجه مشخص اجرایی جلسه غیرعلنی اش به پایان رسید.

این نخستین برخورد تند رهبری با رئیس جمهور است. تحلیل رهبری از وضعیت نابسامان اقتصادی اخیر اهمال عمدی احمدی نژاد و تیم وی است. تحلیل محافل سیاسی منتقد فقدان دانش اقتصادی در هر دو سو و در نظر نگرفتن منافع ملی و کارشناسی های علمی و نقض قانون از هر دو جانب است. بعد از این برخورد تند شایعه به اجرا گذاشتن طرح بی کفایتی رئیس جمهور در محافل اصول گرای تهران بر سر زبانها افتاده است.


تکمیلی :یک روز پس از درج نجوای جرس، سایت "بازتاب ِامروز" نیز در خبری جداگانه با عنوان پشت صحنه رضایت دادن احمدی‌نژاد به افزایش سود بانکی به این دیدار اشاره کرده است. در بخشی از گزارش بازتاب آمده است :
" در جلسه ای که در حضور مقامات عالیرتبه نظام برای رسیدگی به موضوع تشکیل می گردد، مقامات عالیرتبه خطاب به رییس دولت از رسیدن گزارشهایی خبر می دهند که طبق آن، بخشی از التهابات ارز و طلا از سوی دولت دامن زده شده است تا اثر تحریم ها بزرگنمایی شود و نظام را در برابر غرب وادار به عقب نشینی کند. "

محرومیت دو ماهه‌ کارگران کارخانه‌ آتش سوی تبریز از حقوق و مزایا

جـــرس: به گزارش منابع حقوق بشری، کارگران کارخانه‌ «آتش سو» واقع در شهر تبریز، دو ماه است که از دریافت هرگونه حقوق و مزایا محروم مانده‌اند.

به گزارش ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، کارخانه‌ی آتش سو در حال حاضر ۳۰ کارگر و پرسنل دارد که کارفرما از پرداخت حقوق معوقه‌ی ایشان سرباز می‌زند.

این در حالیست که از سال ۱۳۸۶ تاکنون بیش از ۴۷۰ تن از کارگران این شرکت به بهانه‌های واهی توسط کارفرما اخراج شده‌اند.

گفتنی است شرکت آتش سو یکی از تولید کنندگان لوازم گازسوز در ایران است که در شهرک مرزداران تبریز واقع شده است.

اعتصاب در مشهد
اعتصاب برخی لوکوموتیورانان در راه آهن شمال شرق در اعتراض به مشکلات معیشتی و حقوقی خود طی یک هفته اخیر باعث ایجاد اختلال در حرکت قطارها و تاخیرهای چندساعته قطارهای مسافربری شده است.

به گزارش بازتاب امروز، برخی لوکوموتیورانان پس از حرکت قطارها در برخی از ایستگاه‌های بین راهی با خروج از قطار باعث توقف چند ساعته‌ی قطار شدند.

به گفته برخی از مسافران این قطار به دلیل اعتصاب و خروج لوکوموتیوران از قطار در ایستگاه بین راهی "نقاب"، به درخواست مسئولان راه آهن شمال شرق یک لوکوموتیوران از مشهد برای هدایت و حرکت این قطار اعزام و قطار را به مقصد رسانده است.

اداره‌ی کل راه آهن شمال شرق در شاهرود، کرد که قطار به موقع راه افتاده است و راه آهن مشهد با تایید این تاخیر و افزایش تاخیرها، اعزام لوکوموتیوران را تایید کرد.

ظاهرا در مقصد هم مسافران پس از نیم ساعت تجمع در ایستگاه راه آهن خراسان رضوی و عدم رسیدگی به اعتراضشان محل را ترک کرده اند.

مشابه این اتفاق در هفتم بهمن ماه در قطار محلی سمنان – مشهد رخ داده است.

راه آهن شمال شرق از سوزن خروجی ایستگاه گرمسار شروع می شود و تا سوزن ورودی ایستگاه نقاب ادامه دارد.

بازداشت یک فعال کارگری
طی هفته های اخیر، تعدادی از فعالان کارگری و سندیکایی، مورد بازداشت، احضار، تهدید و صدور احکام قضایی قرار گرفتند.

از جمله کمیته گزارشگران حقوق بشر خبر داده است که علی اخوان، فعال کارگری نبر، ساعت نه و نیم شنبه شب، هشتم دی ماه ۱۳۹۰ توسط پلیس امنیت، بازداشت شده است.

تداوم نگهداری سه دانشجوی دانشگاه مازندران در بند مجرمین خطرناک


جـــرس: به گزارش منابع خبری، در حالی که نزدیک به یک ماه از اجرای حکم زندان سه فعال دانشجویی دانشگاه مازندران می گذرد، برغم درخواست های مکرر آنها و خانواده هایشان برای انتقال به "بند ویژه"، همچنان مسولان زندان، این زندانیان را در بند مجرمین خطرناک نگاه داشته اند.

بنا به گزارش های رسیده به جرس، علی عباسی،مازیار یزدان نیا و رحمان یعقوبی سه فعال دانشجویی هستند که در جریان اعتراض های دانشجویان دانشگاه مازندران در خرداد 88 بازداشت شده و مدتی در اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل بسر برده بودند.
گفتی است علی عباسی از قهرمانان مسابقات کشتی دانشجویان کشور می باشد.

بر اساس حکم دادستانی بابلسر در سال 88 هریک از آنها به چهارده ضربه شلاق و شش ماه حبس تعلیقی محکوم شده بودند، اما حدود دو ماه ییش، و پس از تجمع یکم دی دانشجویان دانشگاه مازندران، حکم آنها توسط شعبه ی صد و یک دادگاه انقلاب بابلسر و به دلایلی نامعلوم به حبس تعزیری تغییر یافت.

به گزارش فعالین حقوق بشر از استان مازندران این سه فعال دانشجویی از روز نخست انتقال به زندان درخواست انتقال به بند ویژه را بصورت کتبی به مسولین زندان متی کلا اعلام نمودند اما همچنان با مقاومت ان ها روبرو شده اند.

بنابراین گزارش ها مازیار یزدان نیا در روزهای اول انتقال به زندان بدلیل قرار گرفتن در زندان انفرادی هشت روز را در اعتصاب غذا بسر برده بود و پس از انتقال به بند عمومی(مجرمین خطرناک) بارها توسط قاتلان و خلافکاران مورد ضرب و شتم قرار گرفت که با حمایت ضمنی زندانبانان همراه بود.

این گزارش می افزاید پرونده ای که برای یزدان نیا در روزهای اول انتقال به زندان با اتهام "توهین به رهبری" تشکیل شده بود با پیگیری های خانواده ی وی بسته شد.

در هفته ها و ماه های گذشته فشارهای امنیتی بر فعالین سیاسی و دانشجویی استان مازندران بطور روزافزونی افزایش یافته است ودر اخرین موارد یاسر یوسف زاده ،مبین جعفری و عیسی برار خانی در شهرستان بابلسر بازداشت شدند و تا این لحظه از محل نگهداریشان اطلاعی در دست نیست.

پدر محمد مختاری در گفتگو با سرخ سبز: این یک سال خیلی سخت گذشت؛ یاد محمد همه جا هست



گفتگو: مسیح علی نژاد
تدوین: چ. آرامش

پدر مختاری در آستانه سالگرد کشته شدن فرزندش در راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن به سرخ سبز می گوید: می خواستند محمد را بسیجی معرفی کنند اما محمد پیش از جان باختن خودش را معرفی کرده بود و آنها نمی دانستند اگر محمد را بسیجی معرفی کنند جواب نوشته های فیسبوکی اش را چه بدهند



مراسم تشییع جنازه محمد مختاری سال گذشته پس از راهپیمایی ۲۵ خرداد در حالی برگزار شده بود که خبرگزاری فارس و تلویزیون جمهوری اسلامی گزارش داده بودند که این جوان توسط آمریکا و اسراییل و منافیق کشته شده است و در این مراسم شعارهایی نظیر "مرگ بر موسوی "، "مرگ بر کروبی" و "مرگ بر منافق" سر می دادند.:

پس از گذشت یک سال اسماعیل مختاری پدر محمد مختاری در گفتگو با سرخ سبز در توضیح آنچه در روز تشییع جنازه بر این آنها گذشته است می گوید برخی از زنان که برای خانواده ی ایشان هم ناشناس بوده اند با حضور در مراسم تشیع جنازه در مقابل دوربین ها نقش مادر محمد مختاری را بازی کرده و شعارهایی را سر می دادند که در آن شرایط باعث رنجش این خانواده نیز شده بودند.

مراسم تشییع جنازه محمد مختاری، یکی از کشته شدگان ۲۵ بهمن آن زمان وقتی توسط هواداران حکومت ایران برگزار شده بود، مخالفان دولت آن را به "شهید دزدی" تعبیر کرده بودند.

حسین شریعتمداری مدیر مسعول کیهان چند روز پس از کشته و دستگیر شدن معترضان راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن در تلویزیون جمهوری اسلامی، صانع ژاله یکی از جان باختگان این راهپیمایی را به عنوان «بسیجی» معرفی کرده بود که همان زمان با واکنش شدید خانواده صانع ژاله مواجه شد.

برادر صانع ژاله همان زمان توضیح داده بود که طرفداران حاکمیت از طریق پسرخاله صانع توانسته بودند عکسی از صانع را از خانواده تحویل گرفته و برای این دانشجوی معترض کارت بسیجی صادر کنند تا او را به عنوان یکی از بسیجان که توسط «منافقان» کشته شده است معرفی کنند.


اینک پدر محمد مختاری که به گفته ی خودش هنوز نمی داند که به خانواده ی وی اجازه برای برگزاری مراسم سالگرد را می دهند یا نه، پرده از تلاش هایی که یک سال قبل برای بسیجی معرفی شدنِ محمد مختاری صورت گرفته بود بر می دارد و می گوید شبی که محمد جان باخت، ساعت دو نیم بعد از نیمه شب به منزل آنها مراجعه کردند و از آنان خواستند تا عکسی از محمد را در اختارشان قرار دهند که او را پیش از روز تشییع جنازه به عنوان بسیجی معرفی کنند.


سرخ سبز در آستانه ساگردِ کشته شدنِ محمد مختاری در راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن ۸۸، با پدر وی «اسماعیل مختاری» در مورد برخی از جزییات آنچه در زمان جان باختن و به خاک سپردن این جوان و همچنین آنچه در این یک سال بر آنها گذشته است، گفتگویی انجام داده است که در پی می آید:




آقای مختاری این روزها که به ۲۵ بهمن نزدیک می شویم چه حال و هوایی دارید و آیا قرار است مراسمی برای سالگرد فرزند تان برگزار کنید.

در نظر داریم مراسم برگزار کنیم، با خانواده نشستیم صحبت کردیم که برویم ببینیم اجازه می دهند ما در یک مسجد مراسم برگزار کنیم چون روز که جان باخته بود ما نتوانستیم بریا تشییع برگزار کنیم اگر هم اجازه ندادند که می رویم سر مزار محمد



این یک سال بر شما چگونه گذشت؟



خیلی سخت. سخت به این معنا که خاطره اش در گوشه و کنار زندگی هست. هر جایی که می بینیم یاد او می افتیم. از طرفی فکر می کنیم چر این یک سال کسی نیامد بپرسد چه شد. این یک سال در ایران یک سکوتی حاکم شده ، صدایی نمی آید. به جز رسانه های خارجی هم کسی هم سراغ ما نیامده.


به عنوان پدر محمد مختاری فرزندتان را بهتر می شناسید، فکر می کنید اگر برگردیم به یک سال گذشته آیا محمد باز هم در راهپیمایی شرکت می کرد؟


بله محمد این اعتقاد را داشت و می رفت و همیشه هم وقتی راهپیمایی می رفت من دلنگران بودم.


آیا امیدی دارید مسولان قضایی کاری برای شناسایی قاتل محمد مختاری انجام دهند؟


نه...کاری نمی توانند بکنند. به هر حال خودشان می دانند جریان چه بوده و چه اتفاقی افتاده. همه چیز را خودشان آگاه هستند اگر می خواستند بگویند همان روز اول می گفتند نه فقط به ما ، بقیه هم وضعیت شان همین است. کدام یک را تا به حال گفتند؟ تعداد دقیق کشته شدگان را نمی دانم ولی بیش از صد نفر کشته شده است. به جز آنکه در همان روزهای اول اعلام کردند منافقین کشته اند، خب اگر منافقین بودند چرا تا حالا معرفی نمی کنند، شما که می گویید هر جنبنده ای تکان بخورد ما می فهمیم، چطور شد این عده که کشته شدند حتی یک نفر را معرفی نمی کنند ؟ بیاورند در تلویزیون تا ما هم آگاه شویم چه کسی کشت.


آیا پرونده شما مختومه شده است ؟


من وقتی آخرین بار رفتم گفتند ما هنوز داریم پیگیری کینم و هر بار نتیجه ای گرفتیم به شما اطلاع می دهیم ولی ما هر بار می رویم همین را می گویند و چیز دیگری نمی گویند.



آیا از طریق مراجع بین المللی پیگر شدید تا در شناسایی قاتل فرزندتان کاری بکنند.

به هر حال چون همه خانواده های می خواستند از طریق گزارشگر ویژه سازمان ملل پیگیر شدند ما هم گزارش دادیم نمی دانیم به دست ایشان( احمد شهید) رسیده است یا نه. ما هیچ چیزی نمی خواهیم جز اینکه بگویند به چه دلیل بچه ما را کشتند و قاتلش چه کسی بود؟


اگر برای شما دشوار نیست ممکن است برگردیم به یک سال گذشته مختصری شرح دهید که چه کسی خبر شلیک شدن به محمد مختاری را داد و آن روزها چه وضعیتی داشتید؟


من آن روز سر کار بودم و وقتی متوجه شدم درگیری هایی (در راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن) رخ داده بوده خیلی ناراحت بودم. توی فکر محمد بودم چون خانه نیامده بود می دانستم محمد بلاخره طرفدار بود و ممکن است به راهپیمایی رفته باشد. چندین بار خانه زنگ زدم نبود، ساعت چها رو نیم پنج رسیدم خانه دیدم محمد هنوز نیامده، بعد دوست محمد زنگ زد و گفت سر محمد آجز خورده است و در بیمارستان است. ما نگران شدیم حرکت کردیم به سمت بیمارستان، وقتی رسیدم پسرم سهیل را دیدم که زودتر از من رسیده بود بیمارستان. وقتی مرا دید، اشکش سرازیر شد و گفت که محمد را از دست دادیم...هر کار کردم که وارد شوم تا خودم بتوانم پسرم را ببینم، نیروها آنجا زیاد بودند و نمی گذاشتند...


آقای مختاری نیروها از کجا آمده بودند؟


لباس شخصی بودند، یک سری نیروهای انتظامی بودند و یک عده هم لباس شخصی بودند، نمی دانم نیروهای بسیجی بودند یا نمی دانم...پسرم زودتر از من رفته بود و محمد را دیده بود و از او پرسیدم چه شد که برایم گفت من اسم محمد را آوردم و گفتند بروم میان چند نفر که تیر خورده بود پسرم را ببینم ولی من نگاه کردم به زخمی ها و نشناختم. از پرستار سوال کردم محمد کدام است گفت همان که سرش بسته است. رفتم دیدم خودش است. تیر از بالا به سرش شلیک شده بود. ما را خواستند و گفتند رضایت بدهید تا ما عمل کنیم. عمل کردند و در سی سی یو بود به ما هم گفتند بروید و صبح بیایید. ولی من خودم توی راه متوجه شده بودم که با عمل کاری نمی شود کرد چون پاهایش سرد شده بود و معلوم بود تمام کرده بود. ساعت شش صبح که مراجعه کردیم گفتند فوت کرده است....



برای گرفتن جسد محمد دچار مشکل نشدید؟


گفتیم جسد را تحویل بدهید گفتند باید تسویه حساب کنید، رفتیم اورژانس و عمل و برای خوابیدن یک شب پولش را بدهیم گفتند باید بروید کلانتری، از یک طرف به ما گفتند باید بروید امنیت ملی. آنجا هم به ما گفتند بروید ما باید تحقیقات مان را انجام بدهیم یک روز طول می کشد. آمدیم خانه دیدیم همسایه ها می گویند محمد چه شد، چون آمده بودند توی محل از همسایه ها تحقیق کرده بودند رفته بودند شاهرود که بچه ام آنجا درس و دماوند از بچه ها تحقیق کردند و چیزی به دست نیاوردند. بلاخره با ناراحتی توی خانه نشسته بودیم. ساعت دو بعد از نیمه شب دیدیم زنگ در خانه ما را زدند. رفتم پایین به من تسلیت گفتند و بعد به ما گفتند اگر می شود یک قطعه عکس از محمد بدهیم که ما او را به عنوان بسیجی معرفی کنیم. من گفتم نه کاری که شده و من نمی خواهم بچه ام را به عنوان بسیجی معرفی کنم. گفتند به نفع شماست و از امتیازات اش استفاده می گنید. من گفتم نه. گفتند حالا شما با خانواده مشورت کنید ما نیم ساعت روی نیمکت توی میدان می نشینیم بیایید به ما جواب بدهید. من رفتم بالا با خانواده ام صحبت کردم و هیچ کس موافقت نکرد. برگشتم پایین و به آنها گفتم هیچ یک از اعضای خانواده ام قبول نمی کنند که محمد را به عنوان بسیجی معرفی کنید.


آقای مختاری آیا شما به آنها گفتید که محمد مختاری توی صفحه فیس بوک خودش نوشته بود که به عنوان معترض در راهپیمایی ۲۵ بهمن شرکت می کند


هنوز اینجا به آنها نگفتم. آنها از من پرسیدند چرا قبول نمی کنید؟ من هم پاسخ دادم تا به حال کجا بودید که حالا بچه ام فوت کرد به عنوان بسیجی می خواهتید معرفی کنید امتیاز بدهید. گفتم الان اگر قبول نکنم چه خواهد شد؟ گفتند فردا با مشکل تحویل جنازه مواجه خواهید شد. من گفتم نه ما یک خانواده مذهبی هستیم و دوست داریم جسد بچه مان را تحویل بگیریم. آنها رفتند و وقتی صبح برگشتند دیگر صحبتی در مورد اینکه عکس محمد را بدهید نکردند، من فکر می کنم آنها شب رفتند وارد فیسبوک محمد شدند و دیدند اگر تازه اگر این کار را هم بکنند ( بسیجی معرفی کنند) جواب فیسبوک را چه بدهند.

چون محمد در فیسبوک خود نوشته بود: خدایا ایستاده مردن را نصیبم کن که از نشسته در ذلت زیستن خسته ام. چندین جمله دیگر هم نوشته بود که نشان می داد محمد کیست و فکر می کنم همین نوشته ها را دیدند و دیگر اصرار نکردند.

صبح یک نفر از خانواده ما رفت که جسد را تحویل بگیرد.مردم زیادی آمده بودند و به نظرم آمد که آنها تحویل جسد را طولانی کردند تا مردم پراکنده شوند. برخی از مهمانان پرس و جو می کردند بعضی ها را می گرفتند تا اینکه ساعت دو نیم جسد را آوردند. جسد را به خانه آوردند ما خواستیم در تابوت را باز کنیم اجازه نداند که محمد را ببینیم. دو دقیقه نشد که تابوت را بلند کردند و بردند.


من آمدم بیرون دیدم عده ای زن آنجا نشسته اند، از صبح هم آنها را دیدم ما هنوز به میدون نرسیدیم که آنها شروع کردند شعار دادن و دوربین هم از آنها فیلم می گرفت، نقش بازی کردند، نقش مادرِ محمد را بازی کردند، رفتند به سمت مسجد ایستادند شعار دادند مرگ بر موسوی، مرگ بر کروبی. من گفتم الان ساعت سه و نیم چهار است، اجازه بدهیم من به مردم بگویم فردا صبح بیایند برای تدفین. آنها گفتند نه با بهشت زهرا هماهنگ شده و همین الان باید برویم.


یعنی آن کسی که در مراسم به عنوان مادرش گریه و زاری می کرد، مادر محمد مختاری نبود؟


نه اصلا من و مادرش تازه از در حیاط داشتم می آمدم بیرون که شنیدیم این خانم ها اینکار را کردند و خودم دیدم این خانم ها را که داشتند شعار می دادند و من عصبانی شدم و داد زدم و گفتم چرا شما می گویید آمریکا کشته، فلان کس کشته یا فلانی کشته، چرا این شعارها را می دهید. بعد هم فهمیدم آن خانم ها اصلا اهل آن کوچه ما هم نبودند.


ما رسیدیم بهشت زهرا دیدیم همه چی آماده است. پرنده پر نمی زند ولی نیروها ایستاده بودند . رفتند توی مرده شور خانه خودشان شستند و پرده ها را کشیدند اجازه ندادند ما ببینیم. فقط وقتی آوردند دفن کنند صورتش را باز کردند تا فقط خانواده بتوانند برای لحظه ی آخر ببینند. دیگر نزدیک های شش عصر بود، زمستان بود و هوا تاریک شده بود....


اگر ناگفته ای باقی مانده بفرمایید.

خون این جوان ها نباید پایمال شود. دنبالش باشند ببینند خواسته های این جوانان چه بود. در یک جایی من رفتم برای پیگری به من جواب دادند، جنگ هست و در جنگ حلوا خیر نمی کنند.


آیا شما به آنها نگفتید محمد با دست های خالی رفته بود؟ چون معمولا در جنگ هر دو طرف مسلح هستند...


اتفاقا من همین را گفتم که اگر جنگ بود چرا زودتر نگفتید، بچه ی من دست خالی رفته بود....به هر حال ما هم تابع آنها هسیم...همینطور ماندم...می خواهم سالگرد بگیرم نمی دانم چکار باید بکنم.........